این روزها به قدری مشغول هستم که فرصتی برای نوشتن پیدا نمیکنم و همه افکارم درگیر طراحی مجدد کسب و کار شرکتم است.
دامنه تغییرات تقریبا وسیع است و خودم از عملکرد و دست آوردهایم راضی هستم.
دیگر به حفظ تعادل بین کار و زندگی فکر نمیکنم. هم خودم هم خانواده ام قبول کرده اند که زندگی من جدای از کارم نیست. مهم این است که از زمانی که سپری میکنم راضی باشم. برخی به زمانی که در محل کار هستند میگویند کار و به بقیه آن میگویند زندگی. راستش را بخواهید من حتی وقتی خواب هستم جز در مواردی که از خستگی بیهوش شده باشم باز در فکرم دارم کار میکنم و طرح میریزم و برای اجرا و پیاده سازی آن فکر میکنم. کار من در ذهنم است. محل کار و دفتر هم در فکرم است و وابسته به حضور یا عدم حضور در دفتر نیست.
دیگر خودم را با این فکر که حالا که در دفتر نیستم به کار فکر نکنم اذیت نمیکنم. به فکرم اجازه میدهم در مورد کسب و کارم هر وقت خواست پرواز کند. حتی اگر نصف شب مرا برای یادداشت برداری از آنچه از دهنم گذشته است بیدارم کند.
غالب کارهای فکری همینطور هستند. شاید حضور فیزیکی در محل کار صرفا برای بررسی نحوه اجرا مفید باشد و نه بیشتر. مهمترین کار یک مدیر بخصوص اگر آفریننده کسب و کاری باشد فکر کردن است و فکر کردن هم محدود به مکان و زمان نیست.
برگردیم سر بحث رقبا.متاسفانه دامنه رقابت شرکتهای رقیب به دلیل فشارهای اقتصادی و توان کم مالی و حتی فکری رقبا آنها را به سمت کم فروشی و دزدی از کیفیت و کمیت کشانده است.
به عبارتی برای بقاء جز تنازع راهی را ندیده اند. شاید هم چاره ندارند. برخی از آنان دیون بانکی سنگینی دارند که باید پرداخت شود. به هر قیمتی که شده میخواهند خود را حفظ کنند حتی اگر دمپینگ کنند و در اصل تیشه به ریشه خودشان بزنند.
در نمونه هایی از محصولات رقبا که معمولا بررسی میکنم متوجه موارد بسیار شرم آوری شدم. بدون استثنا در نمونه هایی که بررسی کردم حتی نمونه های رقبای با سابقه، کارتنهای کاغذ کامپیوتری که به اسم 2000 برگی فروخته میشوند زیر 1800 برگ کاغذ داشتند. یعنی حداقل 10% کم فروشی. یکی از رقبا در کاغذ 3 نسخه ای که به اسم 70 گرمی فروخته بود در نسخه اول از کاغذ 65 گرمی و در کاغذهای نسخه دوم و سوم از کاغذ 60 گرمی استفاده نموده بود. برخی دیگر در رولهای ترمال (حرارتی) نه تنها از متراژ رول حداقل 10% کم فروشی داشتند بلکه کاغذهای چینی را به عنوان کاغذهای ژاپنی به فروش میرسانند. برخی بدتر از ان از کاغذهایی که عمر آنها به سر آمده بود (کاغذهای حرارتی دارای تاریخ مصرف هستند و این تاریخ مصرف در طولانی شدن ثبات رنگ متن روی این نوع کاغذها تاثیر مستقیم دارد) استفاده کرده بودند در نتیجه قاعدتا مطالبی که بر روی آنها نقش میبندد بعد از یک هفته محو خواهند شد.
به نظر من این بهترین فرصت است که محصولات رادان کیفیتشان را بیشتر به رخ بکشند. هرگز فاصله کیفیتی تا این میزان نبوده است و من فکر میکنم اگر بتوانیم به خوبی کیفیت و وجه تمایزمان را معرفی کنیم برنده میدان خواهیم بود.
تنها جایی که میلنگیم موسساتی است که بدون توجه به جزئیات و فقط بر اساس قیمت فی هر کارتن اقدام به خرید میکنند و متاسفانه بیشترشان دولتی بوده و تعدادشان هم کم نیست و اگر کم هم بود هرگز رقبا نمیتوانستند به این کار کم فروشی دامن بزنند.
برای رقابت با آنها هم محصولی در همان تعدادی که رقبا عرضه میکنند در کنار محصول اصلی خودمان بسته بندی خواهیم کرد ولی قید میکنیم که مشخصات واقعی چیزی که میخرید چیست تا هم در زمینه قیمتها بتوانیم رقبا را کنار بزنیم و به مشتریانمان حق انتخاب بدهیم و هم از نظر کیفیت از فرصتی که خود رقبا با ایجاد فاصله کیفیتی برایمان ایجاد نموده اند برای ضربه زدن به خودشان استفاده کنیم.
در این فرصت دو ماهه علاوه بر آنکه تقریبا در پیاده سازی نظام جدید موفقیتهای خوبی بدست آورده ام و تقریبا میتوانم بگویم شرکت رادان در سال 88 شرکت جدیدی خواهد بود با تجربه 11 ساله، اقدام به سرمایه گذاری روی رولهای حرارتی نیز کردم و با تهیه ماشین تمام اتوماتیک که تا پایان سال کار نصبش تمام میشود از سال آینده رولهای حرارتی رادان به صورت تمام اتوماتیک و با کیفیت و سرعت به مراتب بالاتری تولید و بسته بندی خواهند شد. با تهیه یک دستگاه کلیتور دیگر (به درد تهیه کاغذهای چند نسخه میخورد) سرعت تحویل این طیف محصول را نیز بیشتر خواهیم کرد.
علیرغم همه مشکلاتی که در سر راه تولید وجود دارد و از نظر اقتصادی نیز کارشناسان چشم انداز خوبی را ترسیم نمیکنند فکر میکنم به یاری خدا سال بعد با برنامه هایی که پیاده و اجرا خواهم کرد سال موفقیت آمیزی برای افزایش سهم رادان باشد. امیدوارم که همه چیز آنطور که من برایش برنامه چیده ام پیش برود.
به نظر من در بحران قرار گرفتن شرکتها خودش یک فرصت است. یعنی اگر شرکتها بخصوص ما ایرانی ها که از ابعاد مختلف با مشکلات بسیار جدی در اداره کسب و کارمان مواجه هستیم گاها در بحرانها و تهدید های جدی البته تا حدی که منجر به مرگ شرکت نشود قرار بگیریم بد نیست. شاید فرصت هم محسوب شود. کمی به خودمان می آییم و مجبور میشویم اقتصادی تر حرکت کنیم. میرویم سراغ هزینه ها.
من شخصا هر بار که خیلی جدی سراغ کاهش هزینه ها رفته ام بهتر توانسته ام از منابع مالی ام استفاده کنم و هزینه ها را کاهش دهم و درست سرمایه ام را بگردانم.
فکر میکنم این بحرانها از این بابت که خودمان را اصطلاحا ناب تر و کم هزینه تر کنیم کارآمد هستند. شاید برای همین است که کاهش مداوم هزینه از برنامه های جدی شرکتهای ژاپنی طی چندین سال فعالیت بوده است
خوشبختانه میزان معافیت مالیاتی حقوق سال 88 بیش از حداقل میزان حقوق تعیین شده است. اینطوری کمک بیشتری به وضعیت معیشت کارکنان میشود.
پرداخت نقدی یارانه ها هم خودش بحث مفصلی میطلبد. من معتقدم اگر به جای این کار این مبالغ سرمایه گذاری شود و مردم سهامدار این سرمایه ها باشند خیلی بهتر است. این کار دولت مثل دادن ماهی به جای یاد دادن ماهی گیری است.
به جای آن اگر این مبالغ درست هزینه شود و زمینه برای آزادتر سازی کسب و کار در ایران فراهم گردد خود به خود زمینه سرمایه گذاری فراهم خواهد شد که متعاقب آن اشتغال زایی نیز افزایش یافته و تولید ناخالص ملی نیز افزایش میابد و وضع معیشت عموم مردم بهبود میابد. بعد از آن میتوان روی حذف تدریجی سوبسیدها اقدام نمود. البته به نظر من یک راه دیگر هم برای اینکه سوبسیدها درست به دست کسی که باید از ان استفاده کند برسد هست و آن هم اجرای سیستم کوپنهایی که در زمان جنگ تحمیلی آنرا تجربه نموده ایم میباشد.
مثلا عرضه نان با قیمت 400 تومان و برق 80 تومان (که در خصوص ناکارآمدی سیستمهای تولید برق کشور و بالابودن بهای تمام شده آن در مقایسه با نرخ 25 تومان برق وارداتی مطالب بیشماری در جراید درج شده است) برای عموم مردم به طوری که دارندگان کوپنها (که احتمالا نوع الکترونیکی آن مانند کارت سوخت رواج یابد) یا شماره های رهگیری خاصی بتوانند از پرداخت مثلا 50% آن معاف باشند.
من فکر میکنم آقای مهندس موسوی تجربه خوبی در این زمینه در دوران نخست وزیری خود داشته باشند و شاید اگر در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شوند روی این برنامه کار کنند. نمیدانم چرا فکر میکنم انتخابات سال بعد را یا ایشان رئیس جمهور خواهند شد یا مجدد آقای احمدی نژاد. آقای احمدی نژاد هم خوب توانستند به برنامه ها سرعت دهند. شاید رئیس جمهور کس دیگری بود با احتیاط تر عمل میکرد چون بیشتر تصمیمات ایشان همراه با شوک بود. شاید بهای که بابت دستیابی ایشان به برنامه ها پرداخت شد بسیار بیشتر بود ولی چون اطلاعاتی در این خصوص نداریم نمیتوانیم اظهار نظر کارشناسی داشته باشیم. خودشان هم در مصاحبه تلویزیونی اعلام داشتند که کارهایی کرده اند که هیچ رئیس جمهور دیگری تا کنون انجام نداده است. در هر صورت برنامه مشخص است و دولتها باید تلاش کنند تا زودتر اهداف برنامه تحقق یابد. منظور من همان برنامه ایران 1404 است. برداشت دیگری نکنید.
در هر صورت حذف سوبسیدها جدی است و به نظر من باید با سرعت اجرا شود به شرطی که منابع مصرف منابع حاصل از این نوع صرفه جویی کاملا مشخص بوده و عملکرد صرف آن ارزیابی شود. حذف سوبسیدها شروطی نیز دارد که اولا بهای تمام شده تولید محصول و خدماتی که دولت متولی آنها است با استفاده از روشهای نوین مدیریتی و تولید کاهش یافته و کاملا رقابتی باشد و مصرف کننده ایرانی اختلاف بهایی مانند مقایسه برق 80 تومانی در مقایسه با 25 تومانی وارداتی نداشته باشد و دوما موانع آزاد سازی کسب و کار (پارامترهایی که بر اساس آن ازاد سازی کسب و کار کشورها را میسنجند مشخص است) برطرف شود و زمینه فعالیت رقابتی برای افزایش سرمایه گذاری به منظور افزایش تولید ناخالص داخلی و متعاقب آن درآمد سرانه فراهم گردد.
در این رابطه توجهتان را به مطلبی که در روزنامه همشهری دیروز مورخ 22 اسفند 87 به نقل از رئیس کمیسیون صادرات و واردات اتاق بازرگانی تهران منتشر شده است جلب میکنم.:
تجارت خارجی و نرخ ارز در سال 1387
محسن بهرامي ارض اقدس*
در روزهاي اخير مسئولان تجارت خارجي كشور به كرات از رشد صادرات غيرنفتي و تحقق چندين برابري اهداف پيشبيني شده تجارت خارجي در برنامه خبر ميدهند، در اين راستا ذكر چند نكته ضروري است.1- در11 ماهه سالجاري بيش از 52 ميليارد دلار واردات رسمي و حدود 8 ميليارد دلار واردات غيررسمي و قاچاق در كشور صورت گرفته كه نسبت به سال گذشتـه 23 درصد و نسبت به احكام برنامه 50 درصد افزايش دارد. همچنين در اين مدت 16 ميليارد دلار صادرات غيرنفتي داشتهايم كه در مقايسه با عملكرد سال گذشته كه 18 ميليارد دلار بوده، كاهش 2 ميليارد دلاري را نشان ميدهد. اما از مجموع 16ميليارد دلار صادرات غيرنفتي حدوداً 5 ميليارد دلار ميعانات گازي و 7 ميليارد دلار محصولات پتروشيمي و فراوردههاي پايين دستي نفتي بوده است.
2- در تركيب كالاهاي وارداتي، سهم كالاهاي سرمايهاي كاهشيافته و متقابلاً سهم كالاهاي مصرفي و واسطهاي افزايش نشان ميدهد. امسال يك ميليارد دلار واردات خودرو، 5 ميليارد دلار بنزين، 300 ميليون دلار ميوه، ميلياردها دلار گندم، جو، ذرت، شكر و لوازم خانگي، برخي از اقلام وارداتي كشور را تشكيل ميدهند.
3- در اين مدت قيمت متوسط هر تن كالاي صادراتي 560 دلار و هر تن كالاي وارداتي و مصرفي 1300 دلار بوده، يعني نرخ مبادله كالاهاي صادراتي كشور كمتر از 50درصد نرخ كالاهاي وارداتي بوده است.
4- نكته ديگر آن است كه حدوداً 62درصد وزني كالاهاي صادراتي و 55درصد واردات يعني 60درصد مبادلات كشور اعم از واردات و صادرات با 7كشور جهان (امارات، عراق، چين، هند، جمهوري كره، آلمان و سوئيس) بوده كه اين امر گوياي مشكلات ناشي از مناسبات سياسي – اقتصادي كشور در حوزه بينالملل است.
5- با اين روند تراز تجاري امسال كشورمان با 109 كشور جهان منفي بوده، گرچه با برخي كشورها از جمله افغانستان، ونزوئلا، سوريه، تاجيكستان، عراق و… تراز تجاري مثبتي داشتهايم.
6- نرخ دلار در 10سال گذشته از 865 تومان در سال 78 به 980 تومان در سال87 رسيده است. اين در حالي است كه شاخص تورم طي 10سال گذشته 283درصد رشد داشته و در نتيجه نرخ دلار 258درصد عقبتر از رشد نرخ تورم بوده است، يعني اينكه در واقع اكنون ارزش واقعي دلار 500 تومان است.
7- اختلاف بين نرخ تورم داخلي و نرخ رشد دلار عملاً پرداخت يارانه به توليدكننده خارجي، تشويق واردات، كاهش حاشيه سود و مزيت نسبي صادرات غيرنفتي، فشار بر بنگاههاي داخلي و افزايش بيكاري را به ارمغان آورده است.
8- اين در حالي است كه براساس احكام برنامه چهارم نرخ دلار بايد به ميزان اختلاف تورم داخلي و خارجي افزايش مييافت كه در اين صورت نرخ دلار در سال 87 بايد به 2100 تومان ميرسيد اما متأسفانه تحت عنوان ارزش پول ملي و با ترجيح مصالح سياسي، نه عقلانيت اقتصادي و با تكيه به درآمدهاي سرشار و تزريق ارزهاي نفتي به بازار داخلي، قدرت رقابتپذيري اقتصاد غيرنفتي كشورمان در بازارهاي بينالمللي از بين رفته، تراز تجاري كشور ( اختلاف بين واردات و صادرات غيرنفتي) بهشدت منفي شده و زمينه خروج سرمايه از كشور فراهم شده است.
9- اميد ميرفت همزمان با آزادسازي نرخ حاملهاي انرژي و هدفمند كردن يارانهها، نرخ ارز نيز به قيمت واقعي نزديك شود تا صادرات غيرنفتي رونق گرفته، واردات كالاهاي مصرفي كاهش يابد، از توليد داخلي حمايت، منابع ريالي بودجه دولت تامين و از ايجاد كسري بودجه جلوگيري شود.
همچنين واقعي شدن نرخ ارز آثار مثبت ديگري مانند؛ توقف روند كنوني خروج سرمايه، زمينهسازي براي توسعه سرمايهگذاري خارجي، افزايش اشتغال و… را بهدنبال داشته باشد، اما متأسفانه ظاهراً همچنان مصالح سياسي بر عقلانيت اقتصادي غالب است.
از نظر من این بحران اقتصادی که گریبانگیر بسیاری از کشورها شده است و بخصوص بحرانی که کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بخصوص امارات را گرفته است فرصت خوبی است برای جذب سرمایه های بین المللی برای ایران عزیز.
بعد از ننوشتن طولانی این پست خیلی طولانی شد. چیزی تا پایان سال باقی نیست. کار ناتمام زیادی هست که باید انجام دهیم.
برای تفنن بد نیست این ویدئو را که اسمش هست When the driver is SHE! البته به دور از چشم خانمتان (شب عیدی توصیه مرا جدی بگیرید) تماشا کنید. بخصوص ثانیه اخرش را حتما ببینید.
این هم لینکش: http://www.youtube.com/watch?v=GpV1dEp7znU