يك زماني فكر ميكردم فقط وقتي كه چيزي براي نوشتن ندارم تو وبلاگ نمينويسم ولي امروز فهميدم بعضي وقتها زيادي مطلب هم باعث ميشه نتوني بنويسي.
واقعا نميدونم كدوم رو بنويسم. به هر حال شايد همه رو با هم اسم ببرم كمك كنه بعدها اگر لازم شد همه رو به ياد بيارم. تلخ و شيرينش درهم هستش. سوا كردني هاش بمونه واسه وقتي كه فرصت زياد تري داشتم.
تايپ اولين كتابم ديروز تموم شد. البته همه چيزش تموم شد جز اسمش!! موندم اسمش رو چي بگذارم. در مورد قيمت گذاري و سياستهاي قيمت گذاري هستش كه فكر ميكنم يك جزوه دم دستي مفيدي باشه. بيش از 30 مدل سياست قيمت گذاري رو توش آوردم.
سيستم خريد آن لاينش رو هم امروز كار انداختم. گرچه چون هنوز قيمتش رو دقيق بر آورد نكردم نميتونم فروشگاه رو در دسترس عموم قرار بدم ولي به محض معلوم شدن قيمت و ارسال كتاب براي چاپ فروشگاه رو فعال ميكنم. هم از تو وبلاگ هم از تو سايم كه يك صفحه اختصاصي به اين كتاب اختصاص داده ام ميشه با استفاده از سيستم پست براي تحويل كتاب و دريافت پول سفارشات رو دريافت كنم.
تازه ارائه هاي صوتي و الكترونيكي اون رو هم توليد خواهم كرد.
بايد سريع در فكر كتاب دوم باشم. فقط دو ماه براي دو تا كتاب ديگه فرصت دارم. فكر كنم كتاب دومم در مورد انبارداري و نگهداري كالا و علامتگذاري ها باشه مفيد باشه. شما چي پيشنهاد ميدين؟
دومين اتفاق از دست رفتن دو تا از دمين هايم بود. به دليل سهل انگاري شركتي كه برايم ثبت كرده بود دمين هايم توسط شخص ديگري ثبت شد! حواستون باشه كه اين اتفاق براي شما پيش نياد.
با اداره دارايي سر ماليات مشكل داريم. از خودشون يك مبلغي رو بدون اينكه واقعا بدونيم چرا برامون نوشتن و دفاترمون رو هم رد كرده اند. امروز كلي اعصابم رو تا ظهر سر اين مسئله به دست اونا سپرده بودم. اصلا سر در نياوردم چرا اين اتفاق افتاده. قراره هفته بعد بيان واسه بررسي دفاتر سال 83.
در دو تا از شهرهاي بزرگ عوامل مهمي براي فروش محصولاتمون پيدا كرديم.
آخرين امتحان فصول دوره مديريت استراتژيك رو هم دادم. مونده امتحان نهايي اش كه اميدوارم به سلامتي تموم بشه و وقتم آزادتر بشه. بايد بتونم به خوبي از چيزايي كه ياد گرفتم استفاده كنم.
خوشبختانه چكهامون گرچه با زحمت زياد ولي داره پاس ميشه. اگر بدهكاران شركتمون به موقع پرداختهاشون رو انجام بدن نيازي به اين همه استرس نيست.
قراره تو يكي دو ماه آينده مميزي ايزو بشيم. مثل هميشه كار خاصي نبايد بكنيم ولي اميدوارم همه چيز به خوبي پيش بره. بايد يك سري اطلاعات مورد نياز رو تحليل كنم تا ارائه كنم.
كارهاي شركت با افزايش احساس مسئوليت كاركنان به مراتب روان تر شده. اميدوارم اين روند ادامه پيدا كنه. اينطوري من بهتر ميتونم به برنامه ريزي هاي شركت و محصولاتمون برسم.
يكي از شركتهاي تامين كننده كارتن هاي شركتمون در مورد وامهاي دولت براي احداث سالن چيزهايي به من تعريف ميكرد. شديدا به يك سالن بزرگ براي نگهداري و بسته بندي محصولات احتياج دارم. فقط پولش رو ندارم!! دو سه روز پيش راديو جوان رو تو ماشين گوش ميكردم ميگفت خيلي ها از شريط ازدواج فقط قصدش رو دارند!! منم اونطوريم فعلا فقط قصدش رو دارم و ديگر هيچي ندارم كه بخوام سالن بخرم يا بسازم. اگر پارسال اون مبالغ رو از دست نميداديم … به هر حال. بايد حواسم رو جمع كنم تا بيشتر از حد لازم درس گرفته باشم.
:حيفم اومد اين رو نخونين
…
در دوران تقليد و ربودن كار ژاپني ها برگرفتن تكنولوژي كالاهاي موجود خارجي بودتا آنها را بهسازي كرده و با قيمت كمتر و به طور انبوه به فروش برسانند. به بيان ديگر،دوران تقليد كوركورانه بازار، پاسخ به تقاضاي مصرف كننده و برآوردن نيازهاي آنان بود.استراتژي سازمانهاي تجاري تاكيد بر توليد، توزيع و فروش داشت .
اما در عصر جديد خط مقدم ، ديگر نمونه كالايي وجود ندارد كه به آن مراجعه شود.شركتهاي ژاپني بايد بياموزند كه چگونه به طور بالقوه كالاهاي باارزشي خلق كنند كه حتي به فكر رقباي آنها نيز خطور نكرده باشد. اين دوران درواقع 180 درجه با عصر گذشته تفاوت دارد.
در عصر جديد شركتها بايد بازارهاي جديد به وجود آورند و نيازهاي مصرفي جديدي كشف كنند. آنها بايد تاكيد خود را از روي توليد كالاهايي كه مردم مي خواهند به توسعه كالاهايي كه مردم هنوز از نياز آنها هم آگاهي ندارند، تغيير دهند. عصر تحويل كالا به عصرنوآوري تبديل شده است
…
به بيان ديگر نه تنها شركتها بايد متحمل تغييراتي از ديدگاه تحويل كالا به استراتژي نوآوري شوند بلكه مانعي كه بر سر راه آنها وجود دارد تبديل كردن نيازهاي نامريي مصرف كنندگان – نيازي كه خود مصرف كنندگان از آن آگاهي ندارند – به كالاها و خدمات واقعي است . به بيان ديگر به موازات ظاهرشدن كالاهاي جديد در بازار، مصرف كنندگان متوجه نياز به اين كالاها شده و تقاضا به وجود خواهدآمد.
…
اصل و ادامه مطلب فوق را در وبلاگ دوست عزيزم به انديش حتما بخوانيد
فعلا تا همين قدر كافيه. اگر ميخواستم هر كدوم از اينها رو بنويسم كلي مطلب ميشد. تازه بماند كه خيلي دوست داشتم از بنزين 400 توماني و انرژي اتمي هم بنويسم