از همه عزیزانی که با کامنتهایشان در دو پست قبلی مرا همراهی نموده و دلگرم کردند سپاس گزارم.
مسائل و مشکلات پیش روی کسب و کارها در کشورمان، درگیری ذهنی تمامی صاحبان بنگاههای اقتصادی است بخصوص آنهایی که روی پای خودشان هستند و از برخی حمایتها بی بهره اند.
در حال حاضر که تولید، کشاورزی، معدن و کلا صنعت دچار مشکلات خاص خودش است مشکلات واردات بی رویه در مقابل عدم امکان صادرات هم بار مضاعفی است روی دوش سرمایه گذاران کسب و کار.
از من توصیه نخواهید که چه بکنیم. حداقل در این وبلاگ. بگویم که بروید وارد کننده شوید، بگویم که بی خیال تولید، صادرات و … بگویم که بروید برای خودتان پارتی جور کنید، و … همه برایم دردسر میشوند. حالا بیا و ثابت کن که قصد من فلان بوده است و بهمان نبوده است.
برای همین پیشنهاد میکنم اولا که امیدوار باشید
دوما اگر در دو راهی گیر کرده اید بدانید که حتما راه سومی هم وجود دارد. پس بگردید و آنرا پیدا کنید.
سوما علیرغم اینکه ظاهرا ملی گرایی زیاد خوب نیست، همچنان در مسیر کارآفرینی برای مردم و اقتصاد کشور عزیزمان تلاش کنید و بخصوص اینکه با وجود کنترل نرخ ارز به نفع واردات، به دنبال راههای برای صادرات هم باشید
من شخصا دارم سه بیزنس دیگر را هم مطالعه میکنم. یکی از آنها بررسی فرصتهای صادرات محصولات صنایع کاغذ و مقوا کشورمان به کشورهای منطقه است و دیگری راه اندازی یک خرده فروشی کالاهای وارداتی و سومی تبدیل شدن به تامین کننده صنایع کاغذ سازی کشور.
ولی نکته مهم این است که “پول است که پول می آورد” و من از نظر نقدینگی محدودیتهایی دارم که عمدتا ناشی از بیزنس فعلی ام است و آزاد کردن نقدینگی برایم بسیار دشوار است پس باید یکی را انتخاب کنم که در فضای تحریمهای اقتصادی و مشکلات اقتصادی و فضای کسب و کاری که بسیار به رانت آلوده است بتوانم سریعتر و بی دردسر تر رشد را ادامه دهم. همواره اعتقادم بر این است که باید رفت و حتما راههایی باز میشود. پستهای قبل تر من این تجربه ام را منعکس کرده اند.
پ.ن.: راستی تا به حال فکر کرده اید که چرا برای امیر کبیر هنوز آرامگاهی ساخته نشده است؟ من هم فکر نکرده ام!