مهمترين چيزي كه بايد به آن توجه داشته باشيم نوع بازارهايمان است كه آيا بازار عمده ما داخلي است يا خارجي
اين سوال براي من پيش آمده است كه آيا مشتري در اولين قدم انتخاب مي آيد شركتهاي گواهينامه دار را كانديد ميكند يا اينكه نه هر محصول خوبي كه نيازهايش را رفع كند و راحت تر در دسترسش قرار گيرد را انتخاب خواهد كرد؟
به عبارتي سوال من ريشه اش در جاي ديگري است و آن اينكه اصولا مشتري با عملكرد ما كار دارد نه با گواهينامه هاي ما
مشتري امروزه كيفيت بالاتر را به عنوان بخشي از الزاماتي كه شركتهاي معتبر رعايت ميكنند و به واسطه همان كيفيت نيز معتبر شناخته شده اند پذيرفته است و ديگر بر روي بسته بندي دنبال آرم فلان استاندارد نيست
با وجود اين ممكن است گاها در مقام مقايسه دو محصول با يكديگر در شرايط مساوي به اين استانداردها توجه كند؟
شايد بتوانيم از طريق ايجاد مزيتهاي رقابتي بيشتر و تنوع و نو آوري همواره از جهت برآورد نيازها و خواسته هاي بيشتري از خريدار نسبت به رقبا يك سر و گردن بالاتر باشيم. آيا در آن صورت باز هم مشتري به دنبال ديدن آرم استاندارد خاصي روي محصول خواهد بود
من فكر ميكنم تنها مورد استثنائي محصولاتي باشد كه به ايمني بيشتري نياز دارند. برخي استانداردها الزامي است. مثلا براي ورود به بازار اروپا بايد استاندارهاي CE را رعايت كرده باشيم و آن را روي بسته ها نشان دهيم.
منظور من اين نوع استاندارهاي اجباري نيست بلكه من روي گواهينامه هاي اختياري صحبت ميكنم
مثلا ايزو 9000 يا ايزو 14000 در برخي صنايع غير اجباري
آيا مشتري ما كاري به اين دارد كه ما داريم روي پروژه هاي شش سيگما كار ميكنيم؟ يا مثلا هر چند وقت يكبار عملكردمان را به صورت موشكافانه با ابزارهاي مختلفي نظير EFQM ميسنجيم؟
در دنياي پر رقابت امروز مشتري كاري به اين كارها ندارد. او ميخواهد نيازش با محصول ما سريعتر و راحت تر رفع شود
من دارم به اين نتيجه ميرسم كه هيچ الزامي نداريم برخي گواهينامه هايمان را تمديد كنيم. زماني اين گواهينامهها به ما كمك ميكردند تا در ميان رقبا شاخص شويم. از طرفي چون مشتريان به محصولات ما اطمينان نداشتند اين گواهينامه ها ميتوانست كمي براي مشتري جديد ضريب اطمينان ايجاد كند
ولي اكنون شش سال از آن زمان ميگذرد. مشتريان ما به ما اطمينان كرده اند و مشتريان جديد وصف نام خوش ما را ميشنوند.
اولين استاندارد ما در حال حاضر استاندارد نيازهاي فعلي مشتريان است. ما سطح انتظارات مشتريان را تا سطح خاصي بالا برده ايم. همين سطح ميشود استاندارد فعلي ما. يعني حداقل چيزهايي كه بايد رعايت كنيم.
پس از آن نوبت ميرسد به مطالعه نيازهاي آتي مشتريان كه در پستهاي قبلي به آن اشاره داشتم. يعني بگرديم نيازهايي كه هنوز خودشان از آن آگاه نيستند را پيدا كنيم و فعالش كنيم.
قطعا نوآوري ابزار مفيدي خواهد بود.
با اين تفاسير از نظر من اگر ساختار اصلي سازمان شكل جديدش را بر اساس مديريت فرايندها و شناخت محيط و جايگاهش در اين محيط شكل داده و به خوبي ميداند بايد در كجا قرار گيرد در آن صورت عمر ايزوها و استانداردهاي اختياري به سر آمده است.