در طي روزهاي برگزاري كنفرانس از مقالات مختلف و فيدبكهايي كه از ارائه كارگاهم بدست آوردم به اين نتيجه رسيدم كه اصولا رويكرد سيستمي در هيچ يك از پروژه هاي شش سيگما وجود ندارد.
نميتوان عدم آشنايي مديران ايراني را علت آن دانست چرا كه اصولا در تعريف فازها بايد در جايي اين قرار گرفته باشد ولي فازها و اصولا شش سيگما توسط دانشمندان بزرگي شكل گرفته است.
به نظر من اين نقص وجود دارد و لازم است در فاز تعريف مطمئن شويم كه پروژه اي كه ميخواهيم روي آن سرمايه گذاري كنيم در راستاي هدف بلند مدت و شكل دادن هر چه سريعتر به ساختار سازماني كه قرار است در پارادايم بعدي كه آنرا متصور شده ايم فعاليت نمايد، قرار دارد.
همان آينده مطلوب مستتر در وضع حال
ميخواهم روي طراحي مجدد شش سيگما بر اساس رويكرد سيستمي كار كنم.
كشتي تايتانيك را مثال زده ام كه اگر مثلا روي بهبود موتورخانه و افزايش سرعت و قدرت آن كار كنيم بدون توجه به اينكه بخواهيم مشكل ناوبري آنرا حل كنيم و با توجه به اينكه در اصل مشكل ديد بلند مدت و ناوبري داريم و نميدانيم در امتداد مسيرمان با كوه يخ برخورد خواهيم كرد در اصل با بهبود موتورخانه كمك كرده ايم تا كشتي (سازمان ما) زودتر از موعد با شكست مواجه شود
البته بيشتر كار من در فاز تعريف است ولي براي اينكه مطمئن شوم مسير را درست ميروم در سايت isixsigma سوالي را در قسمت تبادل افكار آن قرار دادم و از شما عزيزاني كه دستي در آتش داريد خواهش ميكنم با كامنتهايتان در اينجا يا حتي نوشتن نقطه نظرتان در صفحه پرسشم با من همفكري نماييد تا مطمئن شوم درست فكر كرده ام
و اين هم لينك مقاله ديگري از وبلاگم كه در باره ارتباط گروه خوني و شخصيت افراد در روزنامه جهان اقتصاد چاپ شده است.