پول مثل خون تو رگهای شرکت میمونه.وقتی پول تو دست و بالتون نیست سست هستین و دستتون به هیچ کاری نمیره. انگار همه شرکت رو رخوت میگیره. وقتی پول تو دستتون میاد ایده هایتون شکوفا میشن. علاقه تون به یادگیری و پیشرفت بیشتر میشه
من یکی که اینطوریم. وقتی هشتمون گرو نه میشه همش فکرم رفع بحران میشه و به نوعی همش تو حالت تدافعی میرم و این اصلا درست نیست
تو این بازار آشفته چکها باید فکری اساسی برای نظم بخشیدن به وصول مطالبات و صورتحسابهامون بکنم
مجبورم سخت بگیرم
تو یکی از فاکتورهایی که برای یکی از بهترین فروشنده های محصولاتمون که چند وقته صورتحسابهاش با تاخیر ارسال تسویه میشه اونم تاخیر طولانی نوشتم که درخواستهاش رو با توان پرداخت مشتریهاش تنظیم کنه
امروز زنگ زده بود که شرمنده که باعث ایجاد مشکل برای شرکت میشم
خوشحال شدم که چنین افرادی محصولات مرا میفروشند. به هر حال باید سریعا به دنبال یک راه حل بلند مدت برای تسویه حساب با مشتریانمان باشم تا دچار تاخیر در پرداخت هم نشیم
راه حلهایی به ذهنم رسیده مثل ارسال پیش فاکتور و دریافت چک قبل از ارسال کالا. البته مشکلات دریافت چک خودش کمتر از نگرفتن آن نیست. به هر حال سه کار اساسی باید انجام دهم. یکی اطمینان از جریان پایدار وصول مطالبات. دیگری اطمینان از جریان تامین مواد و تولید و تحویل زود هنگام و سوم… این یکی رو بهتره نگم. دیوارهای اینجا موش داره. موشهای اینجا علاوه بر گوش چشمای درشتی هم دارند
به قول اون برنامه تلوزیونی : بعدا میگم